گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

این‌هارا به تو می‌گویم

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۰۶ ق.ظ

ضعیف شده‌ام. قبلا روحی بود حالا جسمی هم. غذاهای خوابگاه آشغال است. به ندرت می‌شود خوردشان. من حساس نیستم، باور کن راست می‌گویم. هرچقدر هم می‌گویم کمتر بریزید باز از غذا می‌ماند و عذاب وجدان ریختنش در زباله هم مرا ضعیف‌تر می‌کند. بدجوری ضعیف شده‌ام. چند شب است سحری خواب می‌مانم. امروز هم خواب ماندم. خدا رحم کند، به امتحان فردا. دیروز چند قاشق سحری خورده بودم عصر سردرد و تهوع داشتم. بهم ریختن خوابم تقصیر آناتومی ست‌. روز قبلی هم که خواب ماندم روز قبل آناتومی بود. عصرش نتوانستم درس بخوانم برای همین باید کل شب بیدار می‌ماندم. زهره هایپ داشت. با مرضیه نصف کردیم. نمی‌دانی چه کوفتی است این هایپ. بیدار ماندم تا پنج‌ونیم صبح. باورت می‌شود؟ پنج‌ونیم دیگر تپش قلب گرفته بودم. خوابم بهم ریخت. 

   ضعیف شده‌ام. این حقیقت است. راه حل جدیدی هم ندارم. هرچه امتحان کردم جواب نداد. رمقی هم برایم نمانده. نمی‌دانی چقدر درس دارم و دیروز با چه حالی سپری شد. روز قبلش هم. مسئله این حال الان فقط امتحانات است. وگرنه برایم اصلا مهم نبود. هرچند روزه گرفتن برای گوشه‌ای افتادن نیست. دست خودم نیست، ضعیف شده‌ام. سردرد عصر و تهوع دیوانه‌ام می‌کند. نمی‌خواستم این‌هارا برایت بگویم که ناراحت شوی. نباید ناراحت شوی. گفتم که کمی سبک شوم. استرس مسخره بی‌فایده‌ام کم شود. 

  • ۹۷/۰۳/۲۳
  • بهمن دخت