چیزهای دوستداشتنیِ تو
جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۱۷ ق.ظ
تو یقینا شاعری. شاعر آرام و دوستداشتنی که ادعایی ندارد. برای من تو حتی اگر یک بیت هم نگویی شاعری. شعر که فقط وزن و قافیه نیست. اما خودمانیم دیگر، من شاعر بودن را در تو زیبا میبینم ( جمله زیادی ادبی شد. انقدر عمیق درباره تو حرف زدن سخت است :) ) کیف میکنم با هر بیت و هر مصرع و هرغزل. گاهی تا سقف آسمان صعود میکنم با شعرت. در یک جمع ایدهآل وقتی از تو بگویم یکی از جملهها همین است که: شاعره، مثل خودم. البته قسمت اول را محکم و با قطعیت میگویم و بعد ویرگول را آرام و نامفهوم.
مامان عکسهایت را میدید. گفت چقدر جالب. سوار اسب شده بودی توی عکس. گفت چقدر شبیه. من چشمهایم برق زد و هزارتا شباهت با تو توی سرم پیچید که نمیتوانستم به مامان بگویم. یکیش این بود که تو شاعری یا لااقل شعر دوست داری.
اینکه تو شاعری برای من از خیلی چیزها مهمتر است. اینکه شاعر بمانی از خیلی چیزها دوستداشتنیتر است. شعر که فقط وزن و قافیه و کلمه نیست. آنها هم خوبند، دلچسب اند، اجتنابناپذیرند اما شعر یک مفهوم است و شاعر کسیست که به بروز این مفهوم تن میدهد. با شعر همه چیز زیباتر و لطیفتر میشود جانمن. شعر زندگی کنیم، شعر بخوانیم، شعر بگوییم.
البته اگر تو حوصله نداشته باشی کلمات را ردیف کنی پشت هم، احتمالا من باز هم به تو میگویم شاعر و در یک جمع ایدهآل میگویم که شاعری. اگر هم از من بپرسند در چه وزن و قالبی شعر میگویی، میگویم زندگی.
+ فایل صوتی فرمت عجیبی داشت. باز نشد.
- ۹۶/۱۱/۲۷