درباره من
شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۴۹ ب.ظ
این همون نقطهای هست که درباره من اشتباه میکنی. من واقعا از بدبخت شدن نمیترسم چون همین حالا هم احساس خوشبختی نمیکنم. حتی وقتی به تو فکر میکنم و فکر میکنم که اگه نتونیم به هم برسیم بعدش سر من چی میاد مدام جای تو آدمهای خیالی میذارم و میبینم که با هیچکدوم خوشبخت نمیشم. من بدبختی بعد ازدواج رو هزاربار زندگی کردم تو فکر و خیالای بیمارم. هزاربار گریه کردم براش، هزاربار بغض کردم. هزاربار زجر کشیدم. هیچوقت هم ناامید نشدم. وقتی به اوج بدبختی تنهایی بیکسی رسیدم گفتم خیلی خب باشه. بدبخت هنوزم باید زندگی کنی.
من واقعا از بدبختی نمیترسم. البته این اصلا چیز خوبی نیست ولی خب حقیقت داره. وقتی بهت میگم فکر کن و به فکر خودت باش واقعا برای تو میگم. من میتونم بخاطر دیگران از خوشبختی خودم بگذرم، بدبخت شدن کمی اذیتم میکنه ولی نمیتونم کسی رو بدبخت کنم. این دیوونم میکنه. این که من یکی رو بدبخت کنم، یکی رو آزار بدم حال یکی رو بد کنم، این چیزیه که هیچوقت حتی جرئت فکر کردن بهش رو ندارم. من حاضرم در بدترین حالت ممکن طرد بشم، نادیده گرفته بشم و رها بشم و تنهای تنهای تنها بمونم و بپوسم و بمیرم ولی باعث نشم یه نفر آزار ببینه، حالش بد بشه، بدبخت بشه.
میدونم شاید درکش سخت باشه و حرفام زیادی غیرطبیعی باشه ولی این حقیقت منه. من واقعا عمیقا جدا نگران توام. و البته اعتراف میکنم که ممکنه این نگرانی بخاطر خودم باشه چون اون نقطهای که من بدترین آزار رو میبینم اونجایی نیست که خودم بدبخت میشم بلکه اونجاییه که من یکی رو بدبخت کنم. اون نقطهای که من ممکنه دیگه نتونم خودمو تحمل کنم اونجایی نیست که تنها بشم و هیچکس رو نداشته باشم بلکه اون نقطهای هست که زندگی یک نفر رو بهم بریزم.
- ۹۷/۰۱/۲۵