گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

يكشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ
" وضعیت سفید "

یک دل سیر گریه کردم. برای دل تنگ خودم و پریشانی هایم. انگار زمین و زمان می خواست قسمت آخر وضعیت سفید را تنها ببینم که بتوانم از ته دل داد بزنم خداااا..
امیر چقدر خوب بود و چقدر می شد محوش شوی. چقدر از خودم دلخور شدم که زندگی نمی کنم! یک جایی بالاخره آدم باید با همه چیز کنار بیاید. یکجایی باید خودش را پیدا کند.
حتی از خودم دلخور شدم که زمانه کاری کرد من تصمیم بگیرم عاشقت نشوم تا بعد. زمانه با من چه ها که نکرد و من احمق هم بارها به سازش رقصیدن. خسته شده ام از این ساز و آوازها. به تنگ آمده ام. کی قرار است آنی بشوم که در نهایت مثل امیر همه حوادث را رد کنم و روی موشک بایستم و عکس بگیرم؟ افق هایم محو اند. چشم اندازی ندارم. و خودم باید بایستم تا بشود دور دست ها را دید.
" قوی باش مرد قوی باش ".
  • ۹۵/۱۲/۰۸
  • بهمن دخت