گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

گنجشک با چنار

گنجشک خیال من، خانه‌اش چنار توست

whena think about you

جمعه, ۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۱۶ ب.ظ
من از خیلی وقت پیش همینجوری بودم. آخرین امتحان برام شبیه امتحان نداشتن بود. آروم نمی‌گرفتم پای درس. الان هم افتادم تو یه فضای خاص. فضای تو. کل روزم لبخندی شده. همش میای تو سرم. تا میخواد یادم بره بچه‌ها یادم می‌ندازن. امان از اون لحظه‌ای که مهشید شوخی می‌کنه میگه: صبح که بیدار بشی میگه آقا محمد پاشین براتون صبحانه درست کردم. من زیاد حرفشو نمیشنوم. میخندم البته. میرم تو خیالت. یا وقتی داشت برای زهره تعریف می‌کرد که دیشب مجبورم کردن تجربه خواستگاری رو براشون بگم و منو مسخره می‌کرد که با یه جزوه جلوت نشستم بعد دستش رو می‌برد تو جیب فرضی کتی که تنش بود و ادای تورو در میاورد و اون ورقه‌هارو در میاورد. من یجوری میشدم. من دیگه مهشید رو نمی‌دیدم. تورو میدیدم که جلوم نشستی. 
مامان زنگ زده میگه دارم گل‌‌ها رو هرس می‌کنم مرتب می‌کنم. این گلدون زرد تو هم دست بزنم. میگه ۱۵ روز دیگه صاحبش میاد تمیز باشه. میخندم. مامانا به چه چیزایی فکر می‌کنن. وای اگه بدونی چیکار می‌کنه. داره برام جهیزیه می‌خره. منم هی غر می‌زنم که نمی‌خوام خودشو اذیت کنه.
البته خودمم خل شدم. دیروز تو دیجی‌کالا یه جفت فنجون نعلبکی سفید دیدم که روش پر قلبای قرمز بود. همون لحظه داشتم توشون برات کاپوچینو هم میزدم. 
دارم از دست میرم فکر کنم. تو حواستو بده به درسات. تو هنوز آخرین امتحانت نیست. خب؟

+عنوان یکی از آهنگهای سلنا گومز، قدیما خیلی آهنگ انگلیسی گوش می‌دادم. اینو خیلی دوست داشتم. چرت و پرت نبود،
...
when I think about you
with every breath I take every minute
no matter what I do.
My world is an empty place
like I've been wondering the desert for a thousend days
...


  • ۹۷/۰۴/۰۱
  • بهمن دخت